۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

ساحل آرامش

دوشنبه شب جلسه هيات مديره باشگاه (كدوم باشگاه؟ همان باشگاه) در شرايطي كاملا طبيعي برگزار شد. هر يك از اعضا سر زمان مقرر در جلسه حاضر شدند و پيش از شروع رسمي به گرمي با يكديگر برخورد نموده، سلام و احوالپرسي كردند. شنيده شد شدت گرماي اين برخورد به قدري بود كه اكثر قريب به اتفاق اعضا به ناچار بخش عظيمي از البسه زمستاني خود را در آوردند تا تعادلي بين گرماي درون و بيرونشان به وجود آيد.
در همين راستا شنيده شد آغاز رسمي جلسه با لباسي كاملا غير رسمي نظير زير پيراهن ركابي، ركابي دو بند ضربدري، زير پوش ركابي بند پهن، ركابي نخي چسبان، پيژامه، شلوارك آستردار و شلوار كردي همراه بود. اعضاي هيات مديره از شدت عشق و علاقه و انس و الفت و رفاقت و دوستي حتي حاضر نشدند دور ميز كنفرانس بنشينند كه براي وفاق بيشتر و همدلي بسي بيشتر همگي روي ميز، چهار زانو نشسته و پس از دقايقي براي اظهار محبت بسيار بيشتر روي يكديگر لم دادند، به طوري كه سر يكي از اعضا روي پاي ديگري، پاي ديگري روي شانه آن يكي و تكيه آن ديگري نيز روي پهلوي يكي ديگر بود و همين طور انس و الفت و عشق و علاقه فوران مي كرد. شنيده شد اعضاي دوست داشتني هيات مديره پرسپوليس حتي حاضر نشدند با يكديگر سخن بگويند و براي ارتباط با يكديگر رو به زبان دل آوردند و تمامي گفتني ها و حتي ناگفتني ها را با زبان چشم دل ردو بدل كردند. يكي از اعضا در حالي كه ته ركابي دو بنده اش را روي زانوي پيژامه اش مي كشيد و سرش را به پاي ديگر عضو هيات مديره تكيه مي داد، با خماري چشمانش و تكان هاي ريز ابروانش به آن ديگر عضو مورد نظر رساند كه "چرا دائم تو فكر زير آب زدن مايي؟ چه جوري دلت مي ياد؟! مگه من، دل ندارم، كه همش بد مي كني" گيرنده اين جملات ناگفته گلايه آميز نيز در حالي كه روي ميز به آرامي پيچ و تاب مي خورد با همان زبان چشم پاسخ داد "كجكي، كجكي ابرو نيش كژدمه، چه كنم افسوس مال مردمه، زيم، زيم، زيم، زيم، زيم..." و جلسه مذكور هيات مديره همان باشگاه مربوطه در آرامش بي بديل و صفايي بي نظير تا پاسي از نيمه شب ادامه يافت كه همچنان امواج عشقولانه اش در فضا جاري و ساري است...!

چاپ شده به تاریخ شنبه 30 آذر 87