۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

فوتبالفارسی

گاهي دلت براي خاطرا ت بد هم تنگ مي شود. اگر هر شب بر خوان رنگين بنشيني و از انواع و اقسام اطعمه و اشربه تناول كني، اما گاهي دلت براي نون و پنير و گوجه تنگ مي شود، تا بوده همين بوده! قصه امروز و ديروز نيست.
اگر علاقه مند حرفه اي سينما باشي و ساعت ها در صف هاي طولاني جشنواره زمستاني تهران، تيك تيك بلرزي تا فيلم كارگردان دوست داشتني ات را ببيني، اگر مجله فيلم را كلمه به كلمه از بر كني،
‌اگر در باب آداب بازيگري آل پاچينو ده ها صفحه نقد بنويسي، اما، اما گاهي دلت براي فيلم فارسي تنگ مي شود. دلت براي چهچه آواز فردين، براي صورت زخمي رضا موتوري، دلت براي اخم هاي ناصر ملك مطيعي، براي شيرين زباني هاي رضا بيك تنگ مي شود! و يك فريم آن را با هزاران پيرمرد بي وطن * عوض نمي كني!
در اين چندين و چند شب گذشته، كم فوتبال نديديم، آن هم از نوع درجه يك! سطح اول فوتبال اروپا! سري
A، لايگا، يووه، ميلان، بارسا، رئال، رقص باله تك ستاره هاي فوتبال جهان روي چمن سبز!
اما، اما دلمان براي فوتبال فارسي تنگ شده است، براي آبي، براي قرمز، براي بازيكناني كه ضعف فني خود را با هزار جور ادا و اطوار پر مي كنند.
براي مربياني كه به تنهايي يك فيلم سينماي اند، با همه لحظه هاي كميك، درام، تراژديك و اكشن! دلمان تنگ مي شود براي مديران با نمكي كه به جاي نشستن در كنار دست رقيب در جايگاه ويژه، با هر سوت به زعم خود نادرست داور، زمين و آسمان را به هم مي دوزند و خود آرتيست اول مي شوند. براي داوراني كه "اشتباهات داوری بخشي از فوتبال است" را با چيزهاي ديگر اشتباه مي گيرند و همه سوت هاي خود را توجيه مي كنند!
دلم براي فوتبال فارسي تنگ شده است، براي فوتبالي كه در آن همه مي خواهند فقط و فقط رل اول باشند .
رل اول، استقلال و پرسپوليس، امروز ديدار ها تازه مي شود. هوس نون و پنير و گوجه كردم.


پاورقي؛

به بهانه شروع نيم فصل دوم ليگ برتر

* اشاره به فيلم پيرمردها وطن ندارند (No Country for Old Men)

چاپ شده به تاریخ سه شنبه 10 دی 87