۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

هيچ كس

به بهانه يادداشت هومن جعفري؛

گاهي دن كيشوت بودن بهتر است تا در سايه بنشيني و نظاره گر باشي، بازي واژه ها شايد بازي دلپذير و سرگرم كننده اي باشد اما بي شك گره ابهامات را كورتر مي كند.
مقصود من از اكثريت همان مردمان عادي است كه خاموش ايستاده اند تا زعماي قوم يهود مسيح را به صليب بكشند، مقصود من از اكثريت همان مردماني است كه در شكنجه اش دخالتي نكردند تا مشتي بيكاره سنگي يا خشتي به سمت پيامبر خدا پرتاب كنند.

هومن جان! تو درست مي گويي "زعماي قوم يهود"، "گروه حاكمه" و "مشتي بيكاره" اكثريت نيستند، اما فقط به كميت است كه اكثريت نيستند. اينان بي ترديد با تكيه بر همان"اكثريت خاموش‌" است كه مجال خودنمايي و حكمراني مي يابند و تاخت و تاز مي كنند. من ميگويم كه بايد اينان را "اكثريت "ناميد.تا زماني كه "اكثريت خاموش" ببينند دستگاه تفتيش عقايد وابسته به كليساي كاتوليك اعتقادات گاليله را كفر آميز مي خواند و دم نزند و باور نكند زمين مي چرخد، اكثريت همان دستگاه تفتيش عقايد است، اكثريت همان است .

*"كشته هم از براي كشته شدن خود پاسخگوست و دزد زده هم از براي دزد زدگي خو د بي تقصير نيست. راستكاران از خطاي نابكاران بري نيستند و پاك دستان دستشان به گناه ناپاكان آلوده است. آري اي بسا آسيب رسان كه از آسيب ديده ستم كشيده است ،......"

ما بر سر قطبي آوار مي شويم، چون قطبي مجالي است براي عرض اندام ما.
ما بر سر قطبي آوار مي شويم، چون قطبي بلد است به خاطر اشتباهتش عذرخواهي كند.
ما بر سر قطبي آوار مي شويم، چون قطبي زورش از ما كمتر است.
ما بر سر قطبي آوار مي شويم، چون قطبي چارچوب دارد و ما اين را مي دانيم.

هومن جان! همه دوستان من و شما كه بر قطبي تاختندآيا براي نخستين بار بود كه از آدمهاي اين فوتبال توهين مي شنيدند؟ نه،براي نخستين بار نبود، اما براي نخستين بار بود كه مجال پاسخ گويي مهيا بود، براي نخستين بار بود كه جواب داديم اما درشت تر نشنيديم. چرا روزهايي كه واژه هاي آنچناني را همانند نقل و نبات بر سر و صورتمان مي كوبيدند كسي دم نزد و دوباره و سه باره و چند باره پي روزني مي رفتيم كه باز هم سر از بارگاهشان بدر آريم.

هومن جان! قطبي نه ديروز كه "امپراتورش" خوانديم بزرگ شد نه امروز كه "امپراتبرش" كرديم كوچك، حرفهايش را هم من و شما مي دانيم كه چرا گاهي به در و ديوار مي خورد، همانگونه كه روزي به "دل " مي گويد "شكم" و همه ما مي خنديم و به جاي "حفره" مي گويد "سوراخ" و همه ما بيشتر مي خنديم و چه و چه وچه و ما بيشتر و بيشتر و بيشتر مي خنديم....!

هومن جان! من هم باور دارم توهين، توهين است و استانداردي براي آن نيست، اما به جايي نرويم كه اگر يك كودك دبستاني به جاي "شما" گفت "تو" با پشت دست دهانش را پاره كنيم اما اگر گل واژه هاي آنچناني از زبان قلدري شنيديم سرمان را پايين بياندازيم و تشكر كنيم و دستش را ببوسيم و برايش طاق نصرت بزنيم، دست كم آنقدر شهامت دشته باشيم كه به قول خودت "به‌آنها يادآوري كنيم كه توهين هميشه بد است چه حيوان چه ديوانه باشد و چه...و....".

هومن جان! گفتي اگر عقيده ام اين است قلم را ببوسم و شغل ديگري انتخاب كنم. قلم را هزاران بار مي بوسم اما كنار نمي گذارم و عقيده ام نيز همين است، چرا كه اگر بخواهيم بدون قلم از عقيده هايمان و اختلاف نظرهايمان بگوييم نتيجه هماني مي شود كه امروز همه ما از آن زخم خورده ايم.

هومن جان! هيچ كس تاب تحول و دگرگوني را ندارد چرا كه ترك هر آنچه كه بدان عادت كرده ايم سخت دشوار است . قطبي بهانه شد تا زخم هاي كهنه سر باز كند. ما عادت كرده ايم كه يك عمر سرخوردگي را در يك لحظه فرياد كنيم. ما عادت كرده ايم فرهنگ را دائما بر سر اين و آن بكوبيم و دمي فكر نكنيم كه اگر تنها يك قفسه از كتابخانه فرهنگمان نبود به چه دلخوش بوديم! ما عادت كرده ايم به هزاران هزار سال پيش از اين مغرور باشيم ولي از حال و روزمان بي خبر!
همه ما زود قضاوت مي كنيم و يادمان مي رود
**«هيچ كس نمي تواند راه رفتن خودش را توي پياده رو از پنجره تماشا كند» .

*از "خليل جبران"

**از "آگوست كنت "

چاپ شده به تاریخ دوشنبه هشتم مهرماه 87

مزايده

"….اگر شما پولتان از پارو بالا مي رود، اگر آدم دست به جيبي هستيد، اگر چك هايتان را دسته دسته سفيد امضاء مي كنيد، اگر دوست داريد در يك لحظه مشهور شويد و اگر از ديدن عكسهايتان در روز نامه هاي رنگانگ ذوق مرگ مي شويد،كافي است به يكي از دو باشگاه استقلال يا پرسپوليس مراجعه كنيد! ما شما را در چشم بهم زدني …."
آگهي منتشر نشده فوق با اين جمله كامل مي شود: "افرادي كه هيچگونه سابقه ورزشي ندارند و ضمنا علاقمند به ورزش بويژه فوتبال نباشند در اولويت قرار دارند ."

يادداشت امروز به هيچ وجه بحث شخص يا اشخاص نيست. مطمئنا هر فرد واجد شرايط ديگري هم مي توانست جاي آقايان انصاري و هدايتي باشد، نقد من بر سياست اتخاذ شده اي است كه بدين سمت و سو رفته است، سياستي كه استقلال و پرسپوليس را به جايي مي رساند كه همه اعتبار و تمام نام و بزرگي خود را پسوند و پيشوند نام كسانی مي سازد كه شايد امروز که هستند فردا نباشند!

همه درد ما از بي سليقگي است، اگر فقط كمي سليقه داشتيم از افراد و توانايي هايشان بجاي خودشان استفاده مي كرديم. آقايان انصاري و هدايتي هر دو مي توانستند اسپانسر اين دو باشگاه باشند همانطور كه از امروز قرار است باشند، ديگر چه لزومي داشت عضوي از اعضاي هيات مديره باشگاه شوند (و اين البته نقدي است كه به شكل هاي ديگر به حضور ديگر اعضاي هيات مديره استقلال و پرسپوليس نيز وارد است.) آيا به صرف اينكه اين افراد صاحب سرمايه هاي هنگفت هستند بايستي در مباحث مديريتي و تصميم گيريهاي يك باشكاه ورزشي نيز وارد شوند، يا اين انتصابات "چشم روشني" است به آنها براي آنچه كرده اند و يا قرار است انجام دهند آيا اگر همين امروز سرمايه داران عزيز كشف شده! ممنوع المصاحبه، ممنوع التصوير و ممنوع الهرآنچه كه ايشان را سر زبانها بياندازد شوند، باز هم دست در جيب مباركشان خواهند كرد؟

چاپ شده به تاریخ یکشنبه هفتم مهرماه 87

گاليله راست مي گفت، هيتلر هم افسانه نيست

پاسخي براي رامتين عزيز
هومن جعفری

1-يادداشت ديروز "رامتين جباري" عزيز در چهارستون ديروز را خواندم و پسند نكردم. هر چند سابقه من در اين روزنامه كوتاهتر از آن است كه به خود اجازه به نقد كشيدن مطالب "همكاران نديده" را بدهم با اينحال، از آنجاييكه مطالب ايشان به نوعي به ياداشت روز پنجشنبه اينجانب با عنوان "امپراتبر" هم مربوط مي شد، برخود جايز دانستم كه از سر محكم كاري ،دست به قلم شوم و پاسخي بنويسم براي اين دوست ناديده.

2-شروع شگفت انگيز مقاله "گاليله دروغ مي گفت" براي من تحيرانگيز بود. حمله شجاعانه رامتين عزيز به اكثريت و عقايد اشتباه اكثريت را حمله اي دن كيشوت وار يافتم به غول هاي آسياب بادي كاملا ذهني در كتاب جاودانه "سروانتس" دن كيشوت با نيزه به آسياب هاي بادي حمله مي كند چرا كه در ذهن خود آنها را غول ها و اهريمن هايي مي بيند كه بايد نابودشان كند .

3-متضاد واژه "خرد جمعي" واژه مهجور "بي خردي جمعي" است كه مي تواند توصيف خوبي براي مثال هاي جناب رامتين عزيز باشد . رامتين خان از به صليب كشيدن مسيح (ع) يا محاكمه گاليله توسط اكثريت سخن گفت، شگفت اينكه هيچ كدام از اين دو مورد بزرگ تاريخ توسط اكثريت به نقد كشيده نشده اند بلكه توسط "گروه حاكمه" مورد حمله قرار گرفتند. مسيح(ع) نه مردمان عادي كه زعماي قوم يهود آن زمان به دليل بدعت در دين محاكمه كردند و دولت دوم نيز به دليل مصالح سياسي از اين قضيه كنار كشيد تا پيلوتس فرماندار رومي منطقه با بيان اينكه " دستهايم را از اين محاكمه پاك نگه مي دارم" از دخالت در اين محاكمه خودداري كند. در فيلم مصائب مسيح(ع) مل گيبسون نيز مي بينيم كه مردم يا اكثريت در شكنجه مسيح (ع) دخالتي ندارند. حال اگر مشتي بيكاره از سر تضريح سنگ يا گلي به سمت پيامبر خدا پرتاب كردند كه نمي توان اسمشان را از اكثريت گذاشت !

4-گاليله نيز توسط اكثريت مردم مورد محاكمه قرار نگرفت بلكه دستگاه تفتيش عقايد وابسته به كليساي كاتوليك آن زمان از او خواست تا از اعتقاداتش كه به زعم آنها كفر آميز بود دست بردارد و گليله نيز كوتاه آمد تا دانش خود را از طريق ديگري به اطلاع مردم برساند. پس از مثل هاي ايشان در باب " هميشه اشتباه كردن اكثريت " در اين مورد نيز درست نيست .

5-جناب رامتين عزيز نگاه درستي به سوژه افشين قطبي دارند اما آدرس را غلط رفته اند ......بعله! ما در جامعه پاستوريزه زندگي نمي كنيم . ما هم از بالا رفتن آمارهاي بزه اجتماعي و همچنين ميل شديد شهروندان به پاره كردن پيراهن هاي پوسيده و نخ نما شده اخلاق مطلعيم و خود نيز در اين جرم اجتماعي شريك، با اين حال دليل نمي شود كه چون در جامعه ما قبح بسياري از مسائل شكسته پس اگر افشين قطبي ما را "حيوان" خطاب كرد، برايش طاق نصرت بزنيم و دست او را ببوسيم و او را سمبل اخلاق لقب دهيم و خوشحال باشيم كه به ما فحش هاي چارواداري نداده !

آيا منظور رامتين عزيز ين است كه چون اخلاق در اين جامعه از اخلاق زده شده ،كمرنگ گرديده، پس ديگر هر كار مجاز است؟ مجاز است كه قطبي ما را بزند و مجاز است كه در هر جاي ديگر هزار بدي ديگر را ببينيم و سكوت كنيم؟

اينكه فرهنگ غني ما ،شامل آثار همان مولانا و سعدي و تاريخ بيهقي كه شما هم لحن نيشخند آميزي نسبت به آن داشتيد اكنون كربرد خود را از دست داده، نكته بسيار درستي است كه شما با چشمان تيزبين خود آنرا ديده ايد . و به نقد هم كشيديد كه آفرين بر شما .
اما آيا دليل اين بي اخلاقي و هنجار شكني هاي گسترده ايي كه در جامعه شاهد آن هستيم دوري مردم از همين آثار فرهنگي نيست آيا اگر در غم نان نباشيم و براي مشتي نان گريبان يكديگر را چاك ندهيم و فرصت و فراغت و كار آزاد داشته باشيم تا بوستان يا گلستان را يا تاريخ بيهقي را اتفاقا خواندنش بر هر انسان متفكري واجب است بخوانيم هم شاهد اين پرده دري ها در جامعه خواهيم بود!؟

6-بحث اصلا بر سر اين نيست كه افشين قطبي براي توهين كردن به مخاطبان خود از چه واژه هايي استفاده كند. مثل اينكه شما اعتقاد داريد نفس توهين مهم نيست و كلمات اهميت بيشتري دارند. درست متوجه شدم!؟ يعني از ديد شما چون گوش ما در خيابانها توهين هاي بدتري را مي شنود بايد توهين هاي افشين قطبي را ناشنيده بگيريم؟ يعني به گوش خود بگوئيم كه استاندارد شنيدن اين كلمات را در حد كلمات ركيك قرار دهد و فقط آنها را بشنود؟! باور نمي كنم اگر منظور شما اين باشد. يعني من و شما-كه نه از طبقه نخبگان اين جامعه اما بايد از طبقه با فرهنگ اين جامعه باشيم-بايد سطح فرهنگي خود را با نازل ترين سطح فرهنگ نازل ترين و بي ادب ترين آدم هاي كوچه و خيابان تطبيق دهيم؟ اگر اين نظر شماست پس رامتين عزيز قلم را ببوس و شغل ديگري انتخاب كن. بخشي از وظيفه من و شمايي كه اينجا نشسته ايم بالا بردن سطح فرهنگ همان مردمن كوچه و بازار است كه انسانهاي شريفي هم هستند اما،"غم نان" "غم ادب" را از ذهن‌آنها دور كرده. اگر نمي توانيم "غم نان " آنها را برطرف كنيم –كه وظيفه من و شما نيست- اما حداقل مي توانيم به آنها يادآوري كنيم كه توهين هميشه بد است چه "حيوان"و "ديوانه "‌باشد و چه...و.....
رامتين عزيز! جاي اينكه به اكثريت بپردازي و اكثريت را شكنجه كني به اين بپرداز كه چگونه افشين قطبي هم ظرف يك سال همان شد كه از آن مي ترسيديم. اينكه قطبي در اين مدت كوتاه تغيير كرده به ضعف شخصيتي او مربوط مي شود كه شخصي است. اما اگر اجتماعي كوشيده باشد تا قطبي را نيز مثل خود كند، پس واي بر اين فرهنگ بيمار.

7-اكثريت اشتباه مي كند اشتباه است .درستش اين است كه اكثريت هم اشتباه مي كند .....اشتباه اكثريت اما به اين دليل است كه يا خوب آموزش داده نشده و يا خوب با مسئوليت اجتماعي خود آشنا نيست. اگر شما به (طبقه نخبگان) كه اقليت باسواد يا با فرهنگ جامعه را تشكيل مي دهند اعتقاد داريد ،يادآوري مي كنم كه اقليت هم اتفاقا اشتباه مي كند و تاريخ ثبت کرده بزرگترين جنايت هاي بشري، بزرگترين فجايع تاريخ وقتي صورت گرفته كه اقليتي با سواد و مقتدر اما با بغض وكينه پشت آن بوده. "هيتلر" نمونه خوبي براي شما نيست ؟

چاپ شده به تاریخ یکشنبه هفتم مهرماه 87





۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

گاليله دروغ مي گفت

حرف و حديث ها درباره افشين قطبي و صحبت هاي جنجالی او همچنان ادامه دارد ولي شايد امروز و پس از عبور از موج ژورناليستي به وجود آمده بتوان كمي با منطق دمساز شد .
از آنجايی كه ما مردمان احساسي ،عكس العمل هايی كاملا قابل پش بيني داريم،از همان بعد از مصاحبه قطبي تصويري روشن از نيم صفحه اول اكثريت مطبوعات ورزشي داشتم .

اكثريت! اكثريتي كه راي غالب است و در تمامي جوامع بشري حق، قانون و قدرت را از آن خود مي كند و البته در معدود جوامعي حقو ق اقليت را هم رعايت مي كنند!
اكثريت! اكثريتي كه همواره درست قضاوت نمي كند. اكثريتي كه باور نمي كرد زمين مي چرخد. اكثريتي كه مسيح را به صليب كشيد و اگر كمي جسور باشيم بايد بگويم اكثريت هميشه اشتباه مي كند .

صبح چهار شنبه سوم مهر ماه اكثريت روزنامه هاي ورزشي بر سر قطبي آوار شدند و آن اقليتي كه همراه جريان به پا شده نبود، يا سكوت كرد يا به آرامي از كنار آن عبور كرد اما شهامت نداشت موضع خود را به همان روشني و درشتي! گروه اكثريت اعلام كند .
پنج شنبه گذشته اما روزنامه "دنياي فوتبال" در يادداشتي به امضاي "حامد احمدي" تحت عنوان "از نوشتن درباره قطبي به دليل نداشتن ارق (با همين ديكته كه خود پيام روشني داشت) ملي معذوريم ." نكاتي را ياد آور شد كه ..... فكر كنم بهتر است بخشي از آن با من مرور كنيد؛

".... افشين قطبي به خاطر كلماتي نظير ديوانه و حيوان به صلابه قدرتمند فرهنگ پاكيزه ما كشيده مي شود .....آدم مي ماند كه واقعا اين محافظان شريف اخلاق و فرهنگ در كجا زندگي مي كنند؟ از خانه شان بيرون مي آيند؟ در كوچه و خيابان راه مي روند؟ يعني ما آنقدر پاستوريزه و تميز و ايزوله هستيم كه ديوانه و مرتيكه مزاحم و .... مريض و بيمارمان مي كند يا نه وقتي داريم از آداب گفتاري مردمي حرف مي زنيم كه ملهم از فرهنگ غني كشورشان هستند رسما دروغ مي گييم و تنها به ضربه زدن به رقيبمان فكر مي كنيم و خب چه سلاحي كاري تر از فرهنگ غني يك كشور كه لابد مردمش در كوچه و خيابان و پشت فرمان ماشينهايشان براي هم شعر سعدي و مولانا مي خوانند و ادبياتشان آميخته با تاريخ بيهقي است و يكديگر را شما خطاب مي كنند و با كلمات ركيكي نظير حيوان و ديوانه بيگانه هستند و براي همين بايد سفت و سخت مواظبشان بود كه مبادا غريبه اي فاسد و خرابشان كند ."

بله، اگر به ما باشد كه جانماز را هم آب مي كشيم، البته اگر يادمان مانده باشد كه كجاست !

خارج از ستون

يك سكانس از استقلال امروز

  • قلعه نوعي : "مجتبی تا سر تمرين نيايد از پول خبري نيست"
  • واعظ : "از قاطعيت قلعه نوعي خوشم مي آيد"
  • جباري : "تا پولم را نقدي ندهند تمرين بي تمرين"
  • واعظ : "با اين همه بدهي ،واي به حال من"
چاپ شده به تاریخ شنبه ششم مهرماه 87

روز حسرت

ستون يك:گذشت

يك فتح اله زاده براي همه روزنامه هاي ورزشي و ايضا غير ورزشي كافي است . خداوند کلام شيرين و موجز حاجي را از ما نگيرد.
آخرين گفتگوي منتشر شده از او (تا امروز البته !هر لحظه بايد منتظر خبري از حاجي بود. )دوباره در سه روز اخير پاي دكتر فتح اله زاده را به چهار ستون باز كرد .
حاجي: " مي خواستم به خاطر استقلال از حق زن و فرزندم بگذرم.حالا اين اتفاق نيافتاده،آدم بدي هستم؟ اشكالي ندارد. "
اين جمله حاجي را كه شنيدم جگرم آتش گرفت.حاجي جان !دكتر گرامي!آخر استقلال چقدر مديون توست!اين تو بودي كه به استقلال عظيمت و بزرگي دادي. ديگه از زن و بچه ات نگذر و به استقلال نرس!آخه تا كي بايد براي استقلال فداكاري كني !ژان وال ژان هم بود كم مي آورد.

ستون دو:پول

حاجي: "با تعاوني شهر به توافق رسيده بودم،قرار بود دوشنبه دو ميليارد به من بدهند .قصد داشتم اين پول به اضافه يك ميلياردي كه قرار بود سازمان بدهد ، به بازيكنان بدهم.اين پول را براي چه كسي مي خواستم؟"
اين جمله حاجي را كه شنيدم جگرم نسوخت ولي فكر كنم جگر بازيكنان استقلال خیلی سوخت
حاجي جان!تعاوني شهر با شخص شما توافق كرده بود يا با باشگاه استقلال!اصولا عقد قرار داد با شخصيت حقوقي منعقد مي شود يا با شخصيت حقيقي شما ؟ اساسا شخص شخيص و با شخصيت شما چرا اينقدر گير داده به شهرداري ،آخر من نمي فهمم! راستي حاجي! اين دوشنبه كه مي گي با آن چهار شنبه كه قبلا مي گفتي تفاوت دارد؟ ياد فيروز كريمي و آن چهار شنبه معروف بخير و البته عدل فردوسي پور!يه چيز ديگه حاجي جان !اگه سه شنبه بود سه ميليارد مي گرفتي ؟چهارشنبه، چهار ميليارد؟ يا پنجشنبه....؟!

ستون سه:تلفن

حاجي:"شماره آنهايي را كه مي شناسم ذخيره كرده ام.با آن شماره هايي كه از مجتبي جباري داشتم حتي يك تماس هم به گوشي من زده نشد.احتمالا او با شماره هاي ديگر با متن تماس گرفته است ."
اين جمله حاجي را شنيدم دو چيز ياد گرفتم.ياد گرفتم كه از اين به بعد شماره آنهایی را كه مي شناسم ذخيره كنم .همچنين ياد گرفتم تماس را بزنم نه اينكه بگيرم. حاجي !تو چقدر نوآوري! بي خودي كه دكتر نشدي !ولي حاجي جان قبول كن كه خيلي بي معرفتي! چند سال موبايل همه گير شده ولي تو الان لو دادي كه چه كارايي ميشه باهاش كرد!

ستون چهار: گريه

حاجي:" آدمي كه ادعا مي كنه كار بلدم،وقتي بركنارش مي كنند كه نبايد گريه كند.تا زماني كه استقلال به بخش خصوصي واگذار نشود باز نمي گردم."
اين جمله حاجي را كه شنيدم خيالم راحت شد. خيالم از هر جهت راحت شد . اول از اينكه حاجي گريه نكرده، دوم از اين مطمئنا كه استقلال حالا حالاها دولتي اداره مي شود . حاجي !تو كه كار بلدي! پس چرا وقتي كخ رفت گريه كردي؟ چرا وقتي فيروز رفت گريه كردي ؟ چرا وقتي قلعه نوعي اومد باز هم گريه كردي؟
حاجي! تو ديگه كي هستي ؟!

خارج از ستون

حرف روز
قطبي :......... (كماكان غير قابل چاپ 18+)

چاپ شده به تاریخ پنجشنبه چهارم مهرماه 87



۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

4/(واعظ+90)

ستون يك:90،واعظ و نظر سنجي

برنامه 90،پريشب ميزبان واعظ آشتيني مدير عامل جديد استقلال بود .فردوسي پور بحث را با تغييرات پياپي مديران دو باشگاه استقلال و پرسپوليس آغاز كرد و در ادامه پرسش نظرسنجي برنامه را با وي در نظر گذاشت تا نظر چهره جديد استقلال را هم درباره تغييرات پياپي مديران عامل اين دو باشگاه از ميان "دو" گزينه اقدام درستي "هست"يا"نيست" جويا شد.
پاسخ واعظ آشتياني ،نقل به مضمون (نسخه اصلي): "من گزينه سوم دارم ،اگر مديري آمد و نتوانست انتظارات يك هيات مديره را برآورده كند تكليف چيست؟ بايد پايش بايستند؟ فرض بگيريد امروز براي من صادق باشد ،مدير عامل بايد مبارزه كند و بتواند برود جلو در صنعت، با اين گزينه مردم مي توانند درست نظر بدهند ،گزينه سوم همين بود ."
چهارستون: تصور كنيد فردوسي پورگزينه واعظ را زير نويس برنامه مي كرد ! چي مي شد !؟

ستون دو:90،واعظ و فتح اله زاده

عادل كه پس از شنيدن گزينه سوم حسابي سر شوق آمده بود از سخنان واعظ نتيجه گرفت وي مديريت قبلي را موفق ندانسته.
پاسخ واعظ آشتياني :نقل به مضمون(نسخه اصلي): " من به عدم موفقيت كاري ندارم، همه موفق بودند ولي بايد به سليقه هاي هيات مديره نگاه كرد.هيات مديره به مدير عامل مي گويد شما چرا عدول مي كني ؟يكباره،دوبار تذكر و بعد مي گويند شايد تو همكاري دوست خوبي باشيم ولي نتوانيم با هم كار كنيم قانون تجارت تعيين تكليف مي كند ، ثبات مديريت بسيار موثر است"
چهار ستون:......!؟

ستون سه:90،واعظ و انصاري

فردوسي پور به ميانه هاي گفتگوي خود با واعظ رسيده بود كه دريافت برنامه اين هفته اش بيش از انتظار جذاب و ديدني است لذا بحث را به ديگر عضو جديد هيات مديره كشاند و نظر وي را در مورد "علي انصاري " پرسيد .
پاسخ واعظ آشتياني ،نقل به مضمون(نسخه اصلي): "آقاي انصاري يه آدميه كه به لحاظ تخصصي كار كارشناسي اقتصادي كرده شما چرا به دنبال سابقه ورزشي هستيدمن حتي معتقدم بايد يك آدم فرهنگي هم داشته باشيم، كه داريم. اما ما دنبال اين هستيم گر معما حل شود آسان شود .ايشون ورزشكار بودن اما حالا فوتبال (منظور آقاي واعظ،فوتبالي بود.البته! ) نبودن يك بحث ديگريست. "
چهار ستون: كلا دوشنبه شب خيلي خوش گذشت. عادل جان!مرسی.

ستون چهار: 90،واعظ و سكانس طللائي

نقل به مضمون(نسخه اصلي )
...
واعظ:...در 16 سالگي عضو جوانان كيان بودم....
عادل:....من اعتقاد ندارم كه مدير عامل باشگاه بايد عكس با شورت ورزشي داشته باشد .اما اينكه شما" شورت ورزشي" داريد خيلي خوب است !
واعظ:متشكرم
چهار ستون: من هم متشكرم

خارج از ستون

حرف روز
منصور ابراهيم زاده: "كيوان از وقتي كه من با او كار مي كردم وحيد بود ."

چاپ شده به تاریخ چهارشنبه سوم مهرماه87

۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

حاجی در چهار اپیزود

ستون یک : حاجی و رسانه
چند روزی از برکناری فتح اله زاده گذشته ولی هنوز خبر دنباله دار و پر حرفی است. اصولا فتح اله زاده یک شخصیت رسانه ای قوی دارد که خوراک کار ژورنالیستی و روزنامه ای است. حاجی با فرمولهای کاری یک شومن آشناست و در دوران مدیریتش بخوبی می توانست از هر موقعیت خوب و حتی بد! خبری، یک جریان رسانه ای بسازد. حاجی با تفکری تبلیغاتی اهمیت را در دیده شدن پیاپی و همیشگی می دید. او همانند یک ستاره سینما دوست دارد دیده شود
ستون دو : حاجی و البرز
هفته گذشته در سه گانه یاداشت صفحه چهار البرز با نام " استقلال و ادامه ناکامی ها" از فتح اله زاده و شروع کارش در استقلال گفتم. یادداشت با تیتر "یکبار هم شما گردن بگیرید" خطاب به وی، در قسمت اول، شروع شد با " همچنام حرف داریم" ادامه یافت و با تیتر " حالا نوبت شماست آقای فتح اله زاده" در صبح چهارشنبه تمام شد، همان روزی که حوالی ظهر خبر برکناری فتح اله زاده روی خبرگزاری ها رفت و دوران مدیریت وی هم تمام شد. فتح اله زاده ناکامی ها را برای یکبار هم که شده گردن گرفت، همه حرفها را شنید و زمانیکه نوبتش فرا رسید رفت
ستون سه : حاجی و مثلث
در میان تمام اظهارنظرهایی که درباره برکناری حاجی گفته شد، با مزه ترین و در عین حال پرمغزترین آن نظر علیرضا نیکبخت بود! علی نیکی با جمله " هر وقت فتح اله زاده کلنگ می زند برکنار می شود" پرده از راز بزرگی برداشت. جالب است! کمتر کسی می توانست لحظاتی پس از برکناری فتح اله زاده از استقلال ارتباطی سه گانه بین "حاجی" ،"کلنگ" و "برکناری" برقرار کند. مثلم "حاجی-کلنگ-برکناری" برای دومین بار در چند سال اخیر میز مدیریت را از فتح اله زاده گرفت. مثلثی که به نظر می رسد باید متساوی الساقین باشد و البته قاعده آن علی فتح اله زاده خویی
چهارستون: نیکی! هندسه چند می گرفتی تو دبیرستان؟
ستون چهار : حاجی و سری فوریه
حرفها درباره فتح اله زیاد است اما ستون آخر است و باید بسته شود. نکته آخر درباره ضریب هوشی حاجی است. فتح اله زاده اصولا آدم باهوشی است اما از آن دسته باهوشهایی که گاهی در محاسباتش اشتباهات وحشتناکی(به قول خودش "خفن") می کند که بعضا کار دستش می دهد! این اشتباهات بیشتر ناشی از بی دقتی اوست تا نا آگاهیش. درست مثل این است که شما سری فوریه یا تیلور را با تمام فرمولهای پیچیده اش محاسبه کنید اما اشتباها یک مثبت را با منفی جابجا کنید! حاجی جان اسپانسر می خواستی؟ این همه اسپانسر! شهرداری رفتنت چی بود آخه!؟
خارج از ستون
حرف روز
مرزبان: استقلال با مشورت های من 6 گل زد

چاپ شده به تاریخ سه شنبه دوم مهرماه 87 روزنامه البرز ورزشی