۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

کودکانه

بعضي وقت ها عاشق ماشين هايي مي شوم كه روي درب راننده درشت نوشته شده است "استفاده اختصاصي ممنوع!" و راننده پشت فرمان به اتفاق عهد و عيال و به همراه والده همسر گرامي البته! گل مي گويند و گل مي شنوند و گل مي خندند و تخمه آفتابگردان مي شكنند.
حس خوبي دارد اينكه استفاده اختصاصي ممنوع باشد و شما با اعتقاد، ايمان و باور كامل به آن، استفاده اختصاصي بنماييد و حالش را ببريد. حسي است بين زرنگي و شيرين كاري يا اينكه حالا مگه چي مي شه! يه شب كه هزار شب نمي شه ! "يه شب كه هزار شب نمي شه" عبارت آشنا، گوشنواز و جانكاهي است.
حال "‌استفاده اختصاصي ممنوع!" ‌را بگذاريد كنار "‌يك شب كه هزار شب نمي شود!"‌، تركيب موفقي است، ‌نوعي پست مدرنيته نوستالژيك همراه با ساختار شكني واقع گرايانه!
"يه شب كه هزار شب نمي شه"‌ و "‌استفاده اختصاصي ممنوع" ‌تو چي مي گي حالا؟‌ "هيچي، اين نيز بگذرد." ‌راستي، صرفه جويي كم مصرف كردن نيست، درست مصرف كردن است، حالا چه اختصاصي چه غير اختصاصي، چرا مرا نديديد و تركانديد!؟

- برگرفته از كابوس هاي شبانه يك توپ فوتبال تركيده.

چاپ شده به تاریخ دوشنبه 25 آذر 87