۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

رئیس

اين داستان واقعي نيست؛

يك آقاي رئيسي بود كه يك عمر دويده بود!
دويدم و دويدم تا به فدراسيون فوتبال رسيدم، هيچكس جز خودم نديدم، يك در بود كه خورد به يك تخته! آي خنديدم، اي خنديدم. شدم بهترين فدراسيون فوتبال آسيا! آي خنديدم، آي خنديدم. (خيلي ها اما گريه مي كردند، مي گفتند به حال آسيا! ولي ما كه رفتيم اون بالا. گمانم اشك شوق بوده براي يك عمر تلاش بي وقفه من در فوتبال. باز هم گلي به جمال اجنبي ها كه خدمات شايان من به چشمشان آمد!)
بگذريم. اين آقاي رئيس با بهترين فدراسيون آسيايي اش همه كار براي تيم ملي كرد، البته شنيده ايد كه قرار نيست همه آدمها شكل اسمشان يا عنوانشان يا جايزه شان! باشند. او ابتدا در اقدامي غير منتظره، دور از چشم سرمربي، ليست تيم ملي را افشا كرد، ‌بعد كلي خنديد!


دايي كه عصباني شد، بيشتر خنديد! (اينست اقتدار بهترين رئيس فدراسيون آسيا!) براي دايي به فكر آلترناتيو افتاد، به جلالي آماد باش داد. هيچ كاري براي اردوي تيم ملي نكرد! ابتدا همينطوري يكدفعه اي تعطيلات نيم فصل اعلام كرد، آنهم دو هفته پس از شروع نيم فصل دوم! (اينست تدبير بهترين رئيس فدراسيون آسيا!) بعد به فكر اردو افتاد، منتخب كار جويان ايالات باسك خيلي حال نكردند با تيم ملي ايران بازي كنند، حرفشان حرف بود، مي گفتند زمين چمن خيلي بزرگه! سخته! اگر پايه باشيد گل كوچيك مي زنيم، آنهم تيغ ژيلتي. (اينست تدارك بهترين رئيس فدراسيون آسيا!) اردوي آماده سازي تيم ملي به ايالت جدايي طلب باسك اسپانيا كه كل يوم اعصاب درست درماني ندارند تحقيقا منتفي شد، اما آقاي رئيس خندان بهترين مي گويد اردو تحت هر شرايطي، آنهم اسپانيا! شده چهار روز بريم و برگرديم، شده بريم لاكرونيا، شده از تهران بريم دبي، از دبي بريم فرانكفورت، از فرانكفورت بريم مادريد، از مادريد با دوچرخه بريم لاكرونيا، بعد در شهر لاكرونيا با منتخب صنف لبو فروشان بازي تداركاتي جانگداز و جانسوز انجام دهيم! (‌اينست پافشاري بهترين رئيس فدراسيون آسيا!)
مي گويند برخي از اين مقامات كنفدراسيون فوتبال آسيا شوخي هاي پشت وانتي مي كنند، نمونه اش انتخاب بهترين فدراسيون سال آسيا. با نمك كسي كه شوخي شوخي همه چيز را باور كند! از پشت وانت نيفتيد، مراقب احتياط باشيد، لطفا.‌

چاپ شده به تاریخ سه شنبه 3 دی 87