۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

آقای ابوالفضل جلالی

حرف امروز من درباره علي كريمي و نامه نگاري او براي فدراسيون است اما دوست دارم مخاطب من آقاي ابوالفضل جلالي باشد. نمي دانم چرا؟! ( البته مي دانم) اما تصور مي كنم حرف زدن با آقاي جلالي مثل اين است كه بخواهي بي پرده و مستقيم با علي كريمي سخن بگويي، علي كريمي، جادوگر فوتبال ايران، ماردوناي آسيا و چه وچه وچه به فوتبال ايران بازگشت و در كوهتاهترين زمان ممكن چنان درخشيد كه علي دايي را متقاعد كرد كه نبايد از نام او عبور كند اما در اين بين آقاي جلالي، مدير برنامه هاي علي كريمي، پدر خوانده علي كريمي و يا اصلا خود علي كريمي باز هم وارد بازي شد! آقاي جلالي دوباره و سه باره و چند باره دست به قلم شد و به جاي علي كريمي فكر كرد، نامه نوشت، تصميم گرفت و حرف زد! مخلص كلام "‌من سرباز تيم ملي هستم، اما به تيم ملي نمي آيم" چرا؟، حتما به خاطر علي دايي يا نه به خاطر اينكه آقاي جلالي فكر مي كند همه چيز بايد آنطور پيش رود و يا پيش بيايد كه او مي خواهد! آقاي جلالي! علي كريمي چه به تيم ملي بيايد و چه نيايد تيم ملي ايران به راهش ادامه مي دهد اما شما با هر عنواني اجازه نخواهيد داشت تا يكي از سرمايه هاي فوتبال ايران را قرباني سناريوهاي رويا پردازانه خود كنيد. من شايد مناسبات روزنامه نگاري را نياموخته ام كه اينچنين شما را مخاطب مستقيم خود قرر مي دهم اما حس مي كنم آنچه كه انديشه شماست نه به سود تيم ملي ايران نه به سود علي كريمي و نه حتي به نفع شخص خود شماست. اتفاقي كه در پس نامه اي به قلم شما و به نام علي كريمي افتاد مطئنا شما را به آنچه كه تصور مي كنيد درست است، نخواهد رسانيد. بيش از اين سخني نيست كه شما خود بر آن آگاهيد آقاي ابوالفضل جلالي‌!

چاپ شده به تاریخ شنبه بیستم مهر 87