۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه

دنیای وارونه

پيروز قرباني: "رفتار قلعه نوعي بايد عوض شود"، "برخورد قلعه نوعي با من و كوشكي زشت بود".
يداله اكبري: "فرهاد بود هت تريك مي كرد"، "تعويض هاي ما اشتباه بود".
هادي شكوري: "30 دقيقه روي هوا فقط سر زديم".
مجتبي جباري: "نبايد عقب مي كشيديم".
بيژن كوشكي: "به خاطر برخورد قلعه نوعي، ديگر فوتبال بازي نمي كنم."

اگر كسي اين نامها را نشناسد تصور مي كند امير قلعه نوعي بازيكن است و اينان همه مربي و سرمربي! قرباني به واسطه حضور چند ساله در استقلال به خود اجازه مي دهد درباره رفتار سرمربي تيم در رسانه ها اظهار نظر كند، اكبري براحتي در تصميمات فني تيم دخالت مي كند و تعويض هاي او را اشتباه مي داند، شكوري هنوز از گرد راه نرسيده نوع بازي تيم را به سخره مي گيرد، جباري بايد و نبايد مي كند و كوشكي تهديد به كناره گيري از فوتبال!
خيال خامي است كه اگر فكر كنيم همه اينان همين امروز از فوتبال بروند و كوچكترين اتفاقي براي استقلال و فوتبال ايران بيافتد. بازيكناني كه در سطح متوسط فوتبال ايران به خاطر اندك استعدادي و البته از روي شانس و تصادم در به تخته، به پيراهن استقلال رسيدند و بواسطه نام بزرگ استقلال به اسم و رسمي!

امير قلعه نوعي به عنوان سرمربي تيم استقلال چه اشتباه بكند و چه اشتباه نكند، مطمئنا كسي يا كساني كه بايد اين اشتباهات را يادآور شوند و اعلام نمايند بازيكنان نيستند. بازيكناني كه امروز ادعاي حرفه اي بودن دارند بايد اين حداقل آگاهي را داشته باشند كه حد و حدودشان چقدر است.

ديروز از نيكبخت و اينكه خود را همطراز مربيان مي داند گفتم و امروز از جمعي ديگر كه به صف او پيوستند! كه اين نشان از دردي همه گير دارد. درد ناآگاهي و كج فهمي! بازيكناني كه تا ديروز در رويايي ترين آرزوهايشان نيز اين روزها را متصور نبودند به خاطر معادلات و صد البته مناسبات اشتباه فوتبال ايران، راه را نه اشتباه كه به غلط! رفته اند. مناسبات اشتباهي كه هميشه مقصر و قرباني را از ميان مربيان انتخاب مي كند و بازيكنان بال و پر واهي مي دمد. همان روزي كه اعضاي هيات مديره و مدير عامل براي ناصر حجازي ضرب الاجل تعيين كردند حرمتها شكست و بازيكن بزرگ شد، همان روزي كه فيروز كريمي اخراج شد حرمتها شكست و بازيكن بزرگ شد و اين مديران فوتبال بودند كه حرمتها را شكستند و بازيكنان را بزرگ كردند. امروز بازيكن كاملا مطمئن است كه تمام سوء عملكردش پشت نام سرمربي پنهان مي شود و دست آخر كسي كه بايد برود، مربي است و آنكس كه مي ماند او! امروز بازيكن خيلي راحت در برابر مربي مي ايستد، جواب مي دهد و حتي پرخاش مي كند چون مي داند كسي كه بايد برود مربي است و آنكس كه مي ماند او! بازيكن حتي مي داند شيشه عمر مربي در دستان اوست و به راحتي مي تواند زمان رفتن را به عقب يا جلو بكشد. خط مشي اشتباه مديران فوتبال به ويژه مديران باشگاه استقلال بازيكنان را گستاخ و مربيان را كم ارج و قرب كرده است. موجب بسي تاسف است كه هيچكس پيدا نمي شود تا به بازيكن بگويد "تو در زمين فوتبال بايد مجري دستورات حتي اشتباه مربي باشي و بس".
...."تو در زمين فوتبال بايد مجري دستورات حتي اشتباه مربي باشي و ساكت باشي و بس" ....."تو فقط يك بازيكني و بس "‌
.

چاپ شده به تاریخ سه شنبه شانزدهم مهر 87