۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

نامه و ترافيك

داستان علي كريمي و تيم ملي به خودي خود جذاب و پر مخاطب بود ولي با اضافه شدن يكي دو اظهار نظر داغ ، سناريوي پركشش تري از آب در آمد! اگر مي گويم اين داستان، جذاب و پر مخاطب بود از آن جهت است كه از همان ابتداي انتصاب شدن علي دايي به عنوان سرمربي تيم ملي ايران و يك بازگشت پيروزمندانه بعد از ماجراهاي جام جهاني آلمان، همه مخاطبان ورزشي در انتظار يكي دو برخورد ويژه او با چندتايي از ستاره هاي تيم ملي بودند با توجه به سوابق و روايت هايي كه وجود داشت تقابل دايي و كريمي از همه جذاب تر بود. نوع رابطه اين دو "علي "‌از همان روزهاي ستاره شدن كريمي رو به سردي رفت. از طرفي كريمي به خاطر مهارتهاي فردي جايگاه بهتري نزد مردم داشت و از طرف ديگر دايي مهره اي نزديك تر به دستگاه ورزشي ايران به شمار مي رفت و مخاطبان عام ورزشي حضور او در تيم ملي را حتي در شرايطي كه خيلي آماده به نظر نمي آمد به اين رابطه خاص او منتسب مي كردند!

اوج جنگ سرد اين دو در جام جهاني آلمان شكل گرفت تا جايي كه دايي كه آنروزها مسئول همه ناكامهاي ايران شناخته شد، به طور رسمي برخي از بازيكنان از جمله كريمي را محكوم به آنچه كه پيش آمده بود كرد. با وجود تمام اين شرايط و البته در نظر گرفتن ويژگيهاي شخصيتي هردوي آنها مسلما رودرويي دايي با كريمي در شرايط تازه انكارناپذير مي نمود. دايي و كريمي براي آغاز جنگ فقط در پي بهانه بودند و فوتبال ما هم آنچه كه كم ندارد بهانه است!

دايي، نام علي كريمي را در فهرست تازه خود قرر مي دهد، كريمي در پي آغاز جنگ سردي تازه، در جواب دعوت سرمربي تيم ملي نامه اي سرگشاده ( اين سرگشاده بودن نامه را در ذهن داشته باشيد تا بعد) به رسانه ها مي فرستد و از تيم ملي كناره گيري مي كند، دايي به بهانه همين نامه و اطمينان از اينكه افكار عمومي دستكم اينبار حق را به او به عنوان سرمربي تيم ملي خواهند داد، با چندين و چند اظهار نظر آتشين جنگ را علني مي كند! حرفهاي دايي را كه در اين يكي دو روز خوانده ايد و امروز هم مي توانيد ادامه حرفهاي او را در جلسه مطبوعاتي ديروزش دنبال كنيد اما آنچه كه تقابل اين دو را كمي تا اندازه اي بامزه كرد، دو اظهار نظر با نمك بود!

مايلي كهن:"‌اگر من بخواهم كريمي برمي گردد." فكر مي كنم هر توضيح اضافه اي از شيريني اين جمله كم كند. مايلي كهن دقيقا مانند يك فرمانده جنگي كه طراحي يك عمليات استراتژيك جنگهاي روحي –رواني را برعهده دارد با بهره گيري از شرايط طرف مقابل خود راه تازه اي براي تك هاي خود مي يابد و با بستن گارد منتظر پاتك هاي آن سوي خاكريز مي شود. فقط تصور كنيد چهره حاج مايلي را هنگام بيان اين جمله كه مطمئنا با چندباري سرتكان دادنهاي سريع و متناوب، در پايان لبخند مليحي روي لب آورده است !
و اما اظهار نظر دوم كه بي شك شما را به خاطر خنده هاي از ته دل از ادامه خواندن يادداشت منع مي كند كه البته اين تنها حسن و اثر كاربردي اين جمله در كنار آن خنده هاي از ته دل است. اگر يادتان باشد كه سفارش كردم سرگشاده بودن نامه را بخاطر بسپاريد، مي توانم اظهار نظر دوم را بگويم ....

كفاشيان:"هنوز نامه كريمي به دستم نرسيده است." واقعا حيف است روي اين جمله تفسير و تعبيري بيايد، بحث نامه و اداره پست درست مثل داستان ترافيك شهر تهران است كه بهترين بهانه براي دير رسيدن به هر نوع قراريست اما بامزه وقتي است كه شما به هر دليلي عمدا جواب تلفن مهمي را ندهيد و ترافيك خيابانها را بهانه كنيد! اي نامه كه مي روي به سويش، از جانب من فقط به آقاي كفاشيان بگو "‌آخه نامه سرگشاده كه به دست كسي نمي رسه!"

چاپ شده به تاریخ دوشنبه 22 مهرماه87