۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

10

اگر قرار باشد ده نام محبوبم را از ميان همه نامهاي امروز و ديروز فوتبال ايران بنويسم مطمئنم "علي دايي " جايي در اين بين نخواهد داشت. حتي اگر قرار باشد بر فهرست ده نفره خود اضافه كنم باز هم احتمال آنكه نام او ديده شود بسيار كم است. من علي دايي را دوست ندارم اما براي او احترام قائلم، براي علي دايي خيلي زياد احترام قائلم، به احترامش مي ايستم و اگر كلاهي بر سر داشته باشم بر مي دارم. براي اين حس احترام، دلايل به اندازه اي كه مرا مجاب كند وجود دارد اما شاخص ترين آن حس وصف ناپذير وي به تيم ملي ايران در تمام مدت دوران ورزشي اوست.

علي دايي هميشه براي تيم ملي بود، هميشه مي آمد، او هرگز اهميت نداد كه مسابقه تيم ملي رسمي است يا دوستانه، مرحله مقدماتي است يا نهايي، تيم مقابل به قدر كفايت قوي هست يا خير؟ او مي آمد و پيراهن شماره 10 را مي پوشيد. علي دايي زمان سرمربيگري پروين بود، زمان سرمربيگري مايلي كهن بود، با ويرا، بلازويچ ، برانكو و هر ويچ ديگري كه هم بودند، علي دايي مي آمد و پيراهن شماره 10 را مي پوشيد. از ديد علي دايي جايگاه تيم ملي، سرمربي تيم ملي، بازيكن تيم ملي و پيراهن تيم ملي روشن، دقيق و كامل بود و اين ارزش داشت.

در تمام آن روزهايي كه علي دايي براي تيم ملي مي‌آمد خيلي ها از جمله خودم اين آمدن را به حساب ركورد و ركوردشكني مي گذاشتم و البته مي گذاشتند! فراموش مي كردم و فراموش مي كردند كه دايي وقتي به تيم ملي مي‌آيد مثلا ديگر تا مدت ها در بايرن مونيخ نيمكت نشين مي شود. ما بهانه مي آورديم حضور علي دايي، استعداد هاي بسياري را پشت سرش مي سوزاند كه سوزاند اما فراموش مي كردم و فراموش مي كردند كه علي دايي اگر مي آيد بخاطر انتخاب سرمربي است، علي دايي اگر با هر شرايطي فيكس است انتخاب سرمربي ايست، علي دايي اگر در زمين راه مي رود و تعويض نمي شد انتخاب سرمربي است ولي شايد فراموش هم نمي كردم و نمي كردند اما دوست داشتم و دوست داشتند و همه ما دوست داشتيم علي دايي را محكوم كنيم و همه ما فقط دوست داشتيم جور ديگري فكر كنيم !

حس علي دايي به تيم ملي ايران قابل احترام است، دلايل او اهميت ندارد شايد او براي افزايش ركورد بازي هاي ملي و ركورد گلزني هايش مي آمد، ولی براي هرچه كه مي آمد همين حس آمدنش با هر شرايطي قابل احترام است. با آنكه همه ما مي دانيم او از تيم ملي ايران به همه آنچه كه آرزو داشت رسيد اما مهمتر و قابل احترام آن است كه او خود هميشه به اين واقعيت معترف بود و معترف هست .

من درباره علي دايي نوشتم اما پس ذهنم به تنها نامي كه كمتر فكر مي كردم علي دايي بود، من در تمام مدت نوشتن اين يادداشت به فكر علي كريمي، وحيد هاشميان و چند اسم ديگر بودم. من هنوز هم علي دايي را دوست ندارم اما او يك چيز هايي دارد كه با ارزش است.

چاپ شده به تاریخ یکشنبه 21 مهر 87