۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

مردان معمولی

ستون يك: زنگ خطر

صاحب اختياران پرسپوليس با داريوش مصطفوي رودربايستي دارند. همه، همه كار مي كنند و داريوش خان فقط براي آنها علت يابي نموده و توجيه مي آورد. همان روزي كه حسين هدايتي به جمع مديران پرسپوليس اضافه شد كسي حال مصطفوي را هم نپرسيد اما او نخست براي خودش و سپس براي همه حضور هدايتي را توجيه كرد كه نه تنها از اختيارات او كم نمي شود كه اهرم هاي مديريتي اش تقويت هم مي شود! تغيير رويه رفتاري مصطفوي اين تصور را براي بسياري به وجود آورده كه او فقط در پي حفظ ميز مديريت است. در غير اين صورت نيازي به اظهارات شك دهنده اش در باب توصيف آخوندي، جوان ترين عضو هيات مديره تمام تاريخ فوتبال جهان (غير از برخي تيم هاي عربي!) كه از وي درس زندگي! مي گيرد، نبود.
داريوش مصطفوي با حمايتي مطلق از سازمان تربيت بدني در پي آن است كه پايه هاي ميزش محكم تر شود اما اين حقيقت را در نظر نمي گيرد كه محكم تر شدن پايه هاي ميز ارتباطي به صندلي لغزان پشت آن ندارد! داستان قطبي هم درس عبرتي براي او نشد و مصطفوي هنوز به عمق قرباني شدن مصطفوي در اين جريان پي نبرده است.
حضور سعيدلو با عنواني شبيه به عنوان زريبافان در استقلال زنگ خطر ديگري براي داريوش خان است. اما دريغ كه آقاي مهندس گوش هاي خود را دو دستي گرفته تا هيچ صدايي را نشنود؛ "او قطعا براي كمك مي آيد، حضور ايشان مشكلات پرسپوليس را به حداقل مي رساند..."

ستون دو: تام و جري

علي دايي، حاجي حاجي رفت مكه تا بشود حاج علي دايي. اما اينجا در تهران يك حاجي قديمي تر چنان شوكي به دايي وارد كرد كه بايد منتظر واكنش او در همان ابتداي باز شدن در هواپيما در ترمينال حجاج بود!
محمد مايلي كهن كه رابطه اش با علي دايي چيزي شبيه به رابطه تام با جري است (انتخاب تام يا جري به جاي هركدامشان با خودتان) يا اگر نمونه ايراني اش را بخواهيد، ارتباط متافيزيكي كارد با پنير و اگر بين المللي اش را بخواهيد كه يادي هم از امپراتور شده باشد، دير زماني است رابطه شان وارد
doghouse شده است. آن هم چه داگ هاوسي! در حد و اندازه اي كه آقاي پتيول هم باور نمي كند! (‌يادم رفت چه مي خواستم بگويم؟)
خلاصه، مايلي كهن شد سرمربي سايپا. سايپا؟ بله سايپا (باز هم تكرار كنم؟ سايپا،سايپا...) همان سايپايي كه آقاي حاج مهندس علي دايي (چيزي شبيه به‌ آقاي حاج دكتر علي فتح اله زاده) همه كاره اش بود، ليت (چيزي شبيه به پيتر ليت بارسكي) را مي آورد، ليت را اخراج مي كرد، رضا فروزاني را كه تا ديروز يك سرمربي واقعي را از فاصله يك متري نديده بود، سرمربي مي كرد و كل يوم سايپا را روي يكي از ده انگشت دستانش مي چرخاند! حالا بايد ببينيد حاج محمد مايلي كهن پدر مهندس ميثم، دور از چشمانش آسه آسه، ريسه ريسه، بي تو قلبم مي ره واسه، رفته و نشسته روي اولين صندلي نيمكت سايپا! اين دروغ نيست، راسته، راسته، تو رو ديده، تو رو خواسته، علي آقاي دايي!

ستون سه: شب نشيني

برنامه سيزده بدري «ورزش از نگاه دو» كه در بهترين حالت به درد شب نشيني هاي شب يلدا هم مي خورد، در راستاي همان فرهنگ سازي و نهادينه كردن اصول آقا جهان! با دعوت از همه اهالي همان پروژه تركاندن خبرنگار شيرازي، سعي در ماست ماليساسيون غائله داشت که خب به سرانجام نرسيد. نكته بامزه ماجرا (اين نكته بامزه براي بخشي از شنوندگان شامگاهي برنامه ورزشي راديو فرانسه آشناست! مخصوص كسي نوشتم كه خودش مي دونه و خودم!) مي گفتم، يعني مي نوشتم كه نكته بامزه ماجرا جايي بود كه همكار جوان آقا جهان با شش سال سابقه كار (‌ايشان به شدت روي تلفظ شش سال تاكيد داشتند، به نحوي كه حسي در مايه هاي شش صد سال منتقل مي شد!) نزديك بود در حمايت از آقاغزال! كار را به جاهاي باريك بكشاند و دست بسياري از خبرنگاران را رو كند و هرچه آقا جهان سعي در كنترلش داشت، نيروي بيشتري مي گرفت و با چشماني برافروخته افشاگري مي كرد و از عمر هدر رفته اش در استاديوم ها مي گفت تا جايي كه اقرار كرد هفته اي سه روز به استاديوم مي رود! (ليگ ايران در بهترين شرايط ايده آل هر ده روز، دوبار برگزار مي شود) و اوج كارش، زماني بود كه خود در همان جوي كه به وجود آورده بود غرق شد و ناگهان خطاب به دكتر شريفي، رئيس كميته انضباطي، امر كرد "اين داستان را همين فردا‌ (‌يعني ديروز) تمام كنيد!" اين همكار جوان آقا جهان با شش سال سابقه كار اصلا و ابدا با چارچوب يك شب نشيني خودماني آشنا نبود و نزديك بود بزم شبانگاهي را ناكار كند!

ستون چهار: آرسنال

و يك خبر تكراري اما جذاب ...
مرد شماره يك گروهك تروريستي القاعده هوادار متعصب تيم فوتبال آرسنال است. اسامه بن لادن، متهم تحت تعقيب ايالات متحده آمريكا، در تصاوير ضبط شده از دوربين هاي مدار بسته استاديوم امارات آرسنال در لندن مشاهده شده (‌بي خيال)‌! روابط عمومي اين باشگاه نيز از صدور اينترنتي كارت هواداري باشگاه براي آقاي اسامه خبر داده است! خبرگزاري فارس با نقل قول از تايمز، اين مسئله را با هواداري هيتلر از شالكه و موسوليني از بولونيا مقايسه مي كند!
دو سه تا از اين هواداري هاي معروف را هم از من داشته باشيد؛ كريس دي برگ عاشق ليورپول، سيلوستر استالون ديوانه اورتون، التون جان طرفدار افراطي واتفورد، تام هنكس هوادار استون ويلا و البته مايكل جكسون هم از اركسترسيتي بدش نمياد! همين.

چاپ شده به تاریخ یکشنبه 17 آذر 87