۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

شازده کوچولو

حالا كه آقاي سرمربي 70 درصد قرار داد را به جيب مبارك زده و هنوز به نيمه كار هم نرسيديم تشريف برده اند، بايد يك كاري كرد؟! حالا كه تيم سرمربي ندارد و دستيار يكپارچه آقا و بيشتر silent سرمربي، جاي او را گرفته بايد كاري كرد؟!
حالا كه من تا ديروز با سرمربي رفته ام خوب بودم، آن روزي هم كه رفت تا فرداش هنوز خوب بودم اما يك دفعه از دو روز بعدش خيلي بد شدم، بايد يك كاري كرد؟! حالا كه هنوز هم ليدرها با من خوب نيستند، شيشه هاي ساختمان را كاملا با زحمت فراوان در چشم به هم زدني پايين آوردند، فرداش هم نفري پانصد هزار تومان دستمزد دادم اما انگار كمشان بود و هنوز در استاديوم براي من واژه افشاني مي كنند، هواداران را هم كه كتك مي زنند، بايد كاري كرد؟!
حالا كه مهاجم اصلا گل نزن اما ذاتا گل زن را از چنگم درآوردند و هنوز هم بازيكنان باقي مانده براي يك گل جان به لبمان مي كنند، بايد كاري كرد؟! و از همه مهمتر حالا كه شنيدم تمام اين خيمه شب بازي ها براي اين است كه پاي من هم روي پوست موز برود، حتما حتما بايد يك كار اساسي كرد؟!
و اكنون كه شنيدم و روي جلد روزنامه ها ديدم پاي ستاره ها به ورزش باز شده پس تمام معضلاتم را يك شبه حل مي كنم. چه جوري؟ اينجوري، اينجوري...
كلاه قرمزي و پسرخاله را با قراردادي محكم و اصولي استخدام مي كنم، اينبار ديگر محال است كلاه سرمان برود! كلاه قرمزي روي نيمكت مي نشيند و نفر اول كادر فني مي شود، هم به اندازه كافي جنب و جوش دارد، هم دلنشين حرف مي زند و هم كاريزماتيك است! پسر خاله را هم كه مي فرستم سراغ پس گيري آن 70 درصد قرارداد كه مال بيت المال است و من موقع دادن نمي دانستم مال بيت المال است، حالا كه دادم فهميدم مال بيت المال بوده و قطعا پس خواهم گرفت واجازه نخواهيم داد بيت المال، حيف شود و بعد ميل شود! براي ليدرها هم خوب مجيد سوزوكي را مي آورم كه شنيدم بازي هاي ما را تا ورزشگاه مي آيد و تماشا مي كند، مطمئن هستم از پس ليدرها بر مي آيد و كار همه شان را يكسره مي كند. مي گويند بدجوري (چه جوري؟ بدجوري، بدجوري...) توي نقش فرورفته و هنوز هم در نيامده! او ليدرها را هدايت مي كند و الحق كه ايول، ايول، داش مجيد ايول...
چيز را هم مي آورم، اسمش چي بود؟ آهان،
kakero! كاكرو به هيچ موقعيتي نه نمي گويد همه توپ ها را گل مي كند، فقط اوست كه مي تواند دهان همه منتقدان منو ببندد. هر چي هم سوابقش در بياد به نفع من خواهد شد! وقتي خيالم از همه راحت بشه، كادر مديريت را هم تقويت مي كنم، چرا نكنم؟! آدم بايد منطق داشته باشد، من بر ضعف هاي خود واقفم پس خودم هم بايد تقويت بشم، مي رم سراغ PAT, MAT قطعا اين زوج موفق از پس كاراي من بر خواهند آمد! فكر كنم همكاري خيلي خوبي خواهد شد، ظاهر امر كه نشان از تفاهم و شباهت سليقه و سياست مديريت دارد!
آخيش! خيالم راحت شد، خدا پدر و مادر اين ارتعاشات صنعتي زود بازده كوتاه مدت بي ضرر و زيان را بيامرزه! كي ديگه از من بهتر، كي ديگه از من مديرتر، بيا بريم كافي شاپ...

- از دل نوشت هاي شازده كوچولو كه تازگي ها يك تيم فوتبال در سياره اش تاسيس كرده است.

چاپ شده به تاریخ شنبه 9 آذر 87